کد مطلب:30669 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:107

توده مردم و احساسات انسانی











معمولا به چهار دلیل اغلب نظامهای سیاسی و حاكمان، به طبقات پایین جامعه- كه توده مردم را شامل می شود- و احساسات انسانی در جامعه چندان توجهی ندارد:

اول به این دلیل كه اغلب با مسائل كلان ملی، منطقه ای و بین المللی سر و كار دارند و درگیر هستند. این امر موجب می شود هم از امور جزئی جامعه غافل بمانند و هم- در صورت اطلاع- آنها را كوچك و بی اهمیت ببیند.

دوم این كه معمولا هدف حاكمان در دست داشتن قدرت و حكومت است و توجه به توده مردم و اهتمام به امور آنان در درجه بعدی قرار دارد و ابزاری برای حفظ قدرت و حكومت به شمار می رود.

دلیل سوم این كه معمولا توده ها فاقد هرگونه قدرت و اهرم فشار هستند و كمتر می توانند حكومتها را مجبور به كاری سازد؛ مگر از طریق شورش كه در شرایط خاصی اتفاق می افتد و در طول تاریخ نسبت وجود شورشها به وجود حكومتها بسیار كم بوده است.

چهارم به این دلیل كه معمولا احساسات انسانها به دیده تحقیر نگریسته می شود و احتمالا این ریشه در جاهلیت دارد. در زمانهای قدیم جنگاوری و دلاوری، مردانگی به حساب می آمد و كشتن عواطف و احساسات لازمه خنونت، خونریزی و جنگندگی بود. در این زمانها، باور بر این بود كه احساسات به زنان و كودكان و افراد ضعیف النفس مربوط است. حكومتها نیز اغلب به جنگ و امور كلان اشتغال داشتند و توده مردم هم مجبور به پرداخت مخارج حكومت و حضور در میدانهای جنگ بودند. اینكه كودكانی یتیم و زنانی بیوه می شوند، طفلی یك عمر بدون سایه پدر و در اشك و آه بزرگ می شود، زنان جوانی برای همیشه تیره روز می شوند، توده مردم زیر فشار فقر و بدبختی زجر می كشند، فقر در جامعه بیداد می كند، افرادی در شب گرسنه و با گریه سر بر زمین می گذارند و... اصلا اهمیت نداشت.


اگر چه در طول تاریخ اشكال و كار ویژه های حكومتها دگرگونیهای فراوانی پیدا كرد ولی جوهره بی توجهی به امور جزئی، توده مردم و احساسات انسانی كماكان باقی مانده است. در حالی كه بخشی از ماهیت انسان، عواطف و احساسات اوست. خلقت انسان به گونه ای است كه واكنشهای احساساتی او اعم از خنده، گریه، غم، شادی، دلسوزی، ابراز همدردی، كمك به دیگران و... هر كدام از نظر روانی تأثیرات خاص خود را دارند و لازمه وجود انسان هستند، از سوی دیگر، برای داشتن جامعه ای سالم و پرنشاط، باید امور جزئی و احساسات روانی انسانها مورد توجه قرار گیرند، مثلا كودك یتیمی كه از محبت یا امكانات محروم است و منجر به نوعی عقده در وجود او می شود، یا پدیده فقر كه موجب لگدكوب شدن عزت نفس و شرافت انسانی می گردد، نوعی نقصان و بیماری روحی را در پی خواهد داشت كه تأثیرات مستقیم و غیرمستقیمی را در حوزه های سیاسی- اجتماعی بر جای خواهد گذاشت. بی توجهی به معنویات، كمرنگ شدن ارزشهای الهی و انسانی، از بین رفتن تقیدات شرعی، افزایش جرم و جنایت و در نهایت بازماندن انسان از تكامل و تعالی از این جمله اند.

این چهار عامل زریشه در یك علت دارد و آن اینكه حكومتها و حكومتگران نگرش انسانی نسبت به مردم ندارند به همین دلیل انسان را با تمام عزت و كرامت و عواطف و احساسات او- البته به طرز ماهرانه ای- فدای قدرت و حكومت خود می كنند.

این چهار عامل در مورد حكومت حضرت علی (ع) منتفی است، زیرا نگرش امام علی (ع) نسبت به توده مردم به گونه ای دیگر است. حضرت معتقدند:

در درجه اول؛ حاكم باید برای برقراری عدالت و پدید آوردن دوستی در میان شهروندان و عموم مردم تلاش كند و محبت آنان را جلب كند. محبت و دوستی مردم جلب نمی شود، مگر اینكه دلهاشان از كینه پاك گردد و از حاكمیت حاكمان احساس سنگینی نكنند و آن را سلطه نپندارند.[1].

دوم؛ حاكمان باید نیازهای شهروندان را در اسرع وقت ممكن برآورده سازند، به خصوص در مواردی كه نظام اداری كشور، كارگزاران و وزیران، در رسیدگی به آنها كوتاهی می كنند یا عذری دارند.[2].

سوم؛ حاكمان نباید در مورد كارهایی كه انجام می دهند بر شهروندان و توده های مردم منت گذارند، یا آنچه را كرده اند بزرگ شمارند و یا وعده ای دهند و به آن عمل نكنند زیرا منت نهادن ارج نیكی را ببرد و كار را بزرگ شمردن نور حق را خاموش گرداند و خلف وعده نیز خشم خدا و مردم را برانگیزاند.[3] خدای تعالی فرموده است: «بزرگ دشمنی است نزد خدا كه بگویید و عمل نكنید.»[4].

چهارم؛ حاكمان باید حسن ظن توده مردم را جلب كنند. خوش گمانی مردم جلب نمی شود، مگر اینكه حاكمان امور آنان را به نیكی سر و سامان دهند تا نفعش به همه برسد، و مشقات و سختیهای آنان را كاهش دهند و آنان را مجبور به كاری نكنند كه تمایل ندارند.[5].

پنجم؛ حاكمان نباید خود را از توده مردم و عموم شهروندان پوشیده دارند و دسترسی عامه مردم به آنان دشوار باشد زیرا عدم تعامل آنان با عموم، نمونه ای از تنگ خویی و كم اطلاعی آنها در كارهاست و آنچه را باید بدانند نخواهند دانست؛ كار بزرگ نزد آنان خرد به شمار آید و كار خرد بزرگ نماید،زیبا زشت شود و زشت زیبا و باطل به لباس حق درآید.[6].

ششم؛ رضایت عامه مردم، شهروندان و توده های جامعه همیشه باید مدنظر حاكم باشد. به عقیده حضرت، حاكم باید به گونه ای عمل كند كه اولا نه از حق بگذرد و نه فرو ماند، ثانیا عدالت را فراگیرتر باشد و ثالثا بتواند به نوعی رضایت عموم مردم را جلب كند.[7] این اعتقادات حضرت علی (ع) در مورد حكومت و حاكمان نیز ریشه در یك علت اساسی دارد و آن نگرش انسانی به مردم است. در اینجا حضرت قدرت و حكومت را برای مردم می خواهد و نه مردم را برای قدرت و حكومت[8] هیچ فرقی هم ندارد كه مردم مسلمان یا غیر مسلمانند، مهم این است كه افرادی بر اساس عهد و پیمان در جامعه ای گرد آمده اند و بر حاكمیت افرادی گردن نهاده اند.

تا اینجا بحث حضرت علی (ع) در مورد توده مردم و عموم شهروندان بود. حضرت علی (ع) به دلیل پایبندی به اصول اخلاقی و حركت در جهت اهداف عالیه اسلام كه هدایت، تكامل و تعالی فرد و ساختن جامعه ای متعالی را مد نظر دارد و قدرت و حكومت را ابزار و زمینه ساز این تكامل و تعالی می داند، این حد از توجه سیاسی خود را به عموم مردم معطوف كرد. اما توجه بیشتری به گروهی دیگر از شهروندان معطوف می دارد و آنان پایین ترین و بیچاره ترین قشر جامعه هستند كه توان و امكاناتشان در حد عموم مردم نیست. امام علی (ع) در عباراتی آمیخته از هشدار و نگرانی از حقوق اینان، و حسرت از فراموش شدن طبقات ضعیف و پایین اجتماع، به مالك اشتر ندا می دهد كه خدا را خدا را در طبقه فرودین مردم كه هیچ راه چاره ای ندارند و از درویشان، نیازمندان، بینوایان و از بیماری برجای ماندگارنند، در این طبقه مستمندی است كه طلب می كند و مستحق عطایی است كه به روی خود نمی آورد.[9] حضرت سپس دستوراتی را برای رسیدگی به وضع آنان صادر می كند و به حاكم مصر تأكید می كند كه مبادا فرو رفتن در نعمتها تو را از توجه به اقشار پایین اجتماع باز دارد، با رسیدگی به امور كلان و سر و سامان دادن كارهای بزرگ و مهم، موجب ضایع شدن امور خرد شود. از رسیدگی به كار آنان دریغ نكن؛ روی به آنان ترش منما و به كارهای كسی كه به تو دسترسی ندارد بنگر؛ آنانی كه در دیده ها خوارند و مردم آنان را كوچك می شمارند. بعد حضرت علی (ع) با احتمال اینكه شاید حاكم نتواند شخصا به تمام امور این گونه افراد رسیدگی كند، سفارش می كند كه كسی را كه به او اعتماد داری برای تفقد حال این گروه بگذار؛ كسی كه دارای تقوا و تواضع باشد و درخواستهای آنان را به تو برساند.[10] سپس حضرت علی (ع) حجت را بر حاكم مصر تمام می كند و می گوید در مجموع با آنان چنان رفتار كن كه در مقابل خداوند جای عذر داشته باشی؛ زیرا طبقات محروم و پایین اجتماع از همه به انصاف نیازمندترند و برای ادای حقوق همگان باید به گونه ای عمل كنی كه نزد خداوند عذر پذیرفتنی داشته باشی[11] اما حضرت علی (ع) با این همه سفارش و تأكید باز هم آرام نمی گیرد و نگران است كه مبادا حاكم مصر به دلایلی از این افراد غافل شود. به همین دلیل، در ادامه دوباره تأكید می كند كه یتیمان را عهده دار باش و كهنسالانی كه چاره ندارند و دست گدایی پیش نمی آورند. سپس حضرت با یادآوری سختی و دشواری كار می فرماید: این كار بر والیان گرانبار است و گزاردن حق همه جا دشوار.[12] حضرت علی (ع) در پایان با بیان جمله ای،جوهره مطلب را بیان می كند و حرف آخر خود را می زند و آن اینكه این گونه توجه به ضعیفترین قشر مردم «حق» آنان است و از حقوق مردم و تعهدات حاكم به شمار می رود، هر چند انجام آن دشوار باشد. بنابراین وظیفه حاكمان و نظام سیاسی است و بر آنان واجب است كه مورد عموم مردم و طبقات پایین اجتماع این گونه رفتار كنند، و هرگونه كوتاهی، سستی و غفلت، مسئولیت اجتماعی و عذاب الهی را در پی خواهد داشت. عذاب الهی به خصوص برای صاحبان قدرت سخت و دردناك است. امام در آخرین لحظات زندگی خود و در بستر شهادت نیز آنان را از یاد نبرد و در مورد آنان سفارش و وصیت كرد.[13] در تمام دیدگاهها و فرمایشات فوق، سخن از انسانهایی از هر مذهب و عقیده، كه تحت عنوان مردم و شهروندان در یك اجتماع گرد آمده اند، این نگرانی امام علی (ع) در مورد توده مردم- فارغ از نژاد و مذهب- ریشه در تگرش عمیق انسانی و فرامذهبی حضرت علی (ع) دارد. شاید تاریخ، هیچ حكومتی را به ما نشان ندهد كه توده مردم و حتی افراد ضعیف و ناتوان تا این حد در كانون توجه سیاستمداران قرار گیرند و این امر نشان می دهد كه حضرت علی (ع) حكومت و قدرت را برای مردم می خواست و هدفش رشد، پیشرفت، تكامل و تعالی مردم و جامعه بود. امام علی (ع) هیچ گاه مردم را در جهت حفظ و تحكیم قدرت و حكومت خود بسیج نكرد و آن گاه كه مردم را به مشاركت و یاری آگاهانه فرا می خواند، تصریح می فرمود كه هدف من ساختن جامعه خودتان، احقاق حق و اجرای عدالت در آن است.[14].









    1. نهج البلاغه،پیشین، نامه 53، ص 331.
    2. نهج البلاغه، ص 336.
    3. نهج البلاغه، ص 340.
    4. سوره صف، آیه 3.
    5. همان، ص 337.
    6. همان، ص 337.
    7. همان، ص 327. محمد تقی جعفری، پیشین، ص 217 تا 218.
    8. همان، خطبه 136، ص 134، علی اكبر علیخانی. توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی (ع) (تهران: شركت چاپ و نشر سازمان اسلامی، 1377) ص 50 تا 149.
    9. نهج البلاغه، پیشین، نامه 53، ص 335.
    10. نهج البلاغه، ص 5 تا 235.
    11. نهج البلاغه، ص 5 تا 235.
    12. نهج البلاغه، ص 5 تا 235.
    13. ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین (قم: منشورات- رضی، 1405 ه- ق)، ص 24.
    14. نهج البلاغه، پیشین، خطبه 136، ص 134.